دوباره می آیم
عجالتا یک مدتی برای یک کار ضروری می روم. ممکنه برگردم و ممکنه برنگردم!
خدا پشت و پناهم باد!
به امید دیدار
عجالتا یک مدتی برای یک کار ضروری می روم. ممکنه برگردم و ممکنه برنگردم!
خدا پشت و پناهم باد!
به امید دیدار
Title in Russian | |
![]() | |
![]() | |
![]() | |
PJ 3455 .S8![]() | |
![]() | |
![]() | |
![]() | |
![]() ![]() | |
![]() | |
این Title in Russian یعنی چی؟
آیا کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران متخصص زبان روسی ندارد؟
آیا حتی یک دانشجوی زبان روسی هم در دانشگاه تهران پیدا نمی شود؟
آیا امکان فنی تایپ عنوان روسی را در رکورد کتابشناختی این کتاب نداشتند؟
اصلا این رکورد به چه درد می خورد؟!!
آخر سر دیدم این کتاب را بخش ایران شناسی کتابخانه ملی هم دارد.
در سریال کمدی آمریکایی Rock 30 وقتی کارگر نحویل دهنده پیتزا، سفارش های یک استودیوی فیلم برداری را تحویل می داد، یکی از هنرپیشه ها سر به سرش گذاشت و عشـــوه گری کرد. کارگر عوض این که از آن هنرپیشه خوشش بیاد، به خانم عینکی که دورتر ایستاده بود اشاره کرد و گفت:
"Now I'm getting attitude from the se.x.y librarian over here"
پس کتابدارها se.x.y هم می توانند باشند (البته این به آمریکا مربوط است، به خودتان نگیرید!).
در این مدت هرچی فکر کردم موضوعی برای نوشتن به نظرم نیامد. همه موضوعات به نحوی به کارم در کتابخانه ملی مربوط میشه. اما من با خودم عهد کرده ام، یعنی بهتره بگم منو چند سال پیش در دوره ریاست قبلی سازمان، عهدانده اند که درباره کتابخانه ملی چیزی ننویسم.
جایی نرین ها! به زودی با یک مطلب جدید بر می گردم.
پ.ن.: گوشی تلفن همراهم را که در پست قبلی گفتم می خواهم تعمیرش کنم، با دقت باز و تعمیرش کردم. حس می کنم استعداد تعمیرکاری در درونم داره می جوشه. شاید همین روزها از "بعدا کتابدار" به "بعدا تعمیرکار" تغییر نام بدم! این جوری نونم توی روغن خواهد بود!
اخیرا دو نوشته ام را به مجله الکترونیک عطف داده ام و منتشر هم شده است.
حضرت عمرا کتابدار مدام در گوشم می خواند که مطلب وبلاگی با مطلب مجله ای تفاوت دارد و من نباید مطالبی را که به درد مجله می خورد را اینجا منتشر کنم. می گوید مطلب وبلاگ باید بیشتر حاصل خلاقیت خودت باشد تا ترجمه مطالب دیگران. یکی نیست به این عمرا کتابدار حالی کند که الحق که «عمرا» کتابداری! والّا باید می فهمیدی که حالا که در وطن هستم دیگر نمی توانم چیزی غیر از انتقاد درباره کتابداری داخل ایران بنویسم.
اما من به دلایلی تا اطلاع ثانوی نمی خواهم انتقاد بنویسم. آن همه نوشتم چی شد؟ چیزی درست شد؟! شهرداری تهران در تابلویی نوشته بود: «انتقاد اگر مثل باران نرم و لطیف باشد، موجب اصلاح می شود». لابد انتقاد ما از جنس باران نبوده، مثلا تگرگی بوده، یا تگری ... شاید هم بی موقع ... . فکرش را بکنید، انتقاد تگری باشد اما در فصل زمستان! مثل این می ماند که کسی مغازه پنچرگیری در طبقه دوم ساختمان بزند یا در وسط خیابان لاله زار شعبه پمپ بنزین هواپیما تاسیس کند! قطعا مشتری اول و آخرش خودش خواهد بود.
از زمانی که این وبلاگ را دوباره راه اندازی کردم، تصمیم گرفتم به جای انتقاد، به بیان وضع موجود در کتابخانه های آمریکا بپردازم. آمریکا را انتخاب کردم چون هم چند کتابخانه آنجا را از نزدیک دیده ام و هم این که در عالم کتابداری سرآمد است. در عین حال بعضی از دوستان یا احیانا پیشکسوتان نمی توانند به انتخابم ایراد بگیرند. آخه چند وقت پیش در جلسه ای که با شرکت کتابداران پیشکسوت کتابخانه ملی و بعضی از کتابداران جوان با موضوع فیپا و سرنوشت آن در کتابخانه ملی ایران تشکیل شد، به محض این که در خلال صحبتم برنامه فیپای کتابخانه ملی آلمان را مثال زدم، چند پیشکسوت برآشفتند و بانگ برآوردند که کتابخانه ملی آلمان محلی از اعراب ندارد (انگار ما داریم!) و مثال زدن آن ارزشی ندارد! آن یکی که حرفی نزد، سرش را به نشانه عدم تایید تکان داد ... آنها از این نکته غافل بودند که هرچه باشد آلمان برنامه فیپای خود را 27 سال اجرا کرد و سرانجام در دو - سه سال پیش درش را بست و تعطیلش کرد. فیپای ما هنور بیش از 15 سال عمر ندارد! وانگهی، همین کتابخانه ملی آلمان که «پیشکسوتان» ما قبولش ندارند، در حال حاضر عضو کمیته بین المللی RDA است، در حالی که ما را به دربانی آن کمیته هم قبول ندارند!!
بگذریم ...
امروز در مجله عطف مطلبی خواندم با عنوان یک کتابدار و یک تعمیرکار. مطلب جالب توجهی بود. توجه بفرمایید: جالب توجه بود، نه جالب. تازگی ها خیلی می خوانم و می شنوم که می گویند فلان چیز جالب بود. گوینده یا نویسنده اصلا توجه ندارد که جالب یعنی «جلب کننده». خب، فلان مطلب جلب کننده به چه چیزی بوده آخر؟! پس صحیح این است که بگوییم «جالب توجه» بود، یعنی جلب کننده توجه بود. خلاصه این که مطلب یک کتابدار و یک تعمیرکار ذهن مرا روشن ساخت که تعمیرکاری به مراتب بهتر از کتابداری است. مرا باش که عمری در انتظار کتابدار شدن بودم! بنابراین می خواهم از این به بعد بعدا تعمیرکار باشم. برای شروع کار هم می خواهم همین الآن گوشی آیفون قدیمی ام را که به تازگی زمین خورده و دگمه خاموش و روشنش کار نمی کند، بشکافم و تعمیرش کنم. یا شانس یا ...
از عبید زاکانی نقل است که:
روزی نصرانیی زردشتیی را گفت «از کی به کار کشیدن مادرانتان را ترک گفته اید؟» گفت «از آن گاه که دعوی ِ زادن ِ خدایان کردند»
آخه آمده است که در بخش هایی از اوستا به ازدواج با محارم توصیه شده است، بنابراین آن مسیحی به طعنه به زرتشتی می گوید که از چه موقع دیگر با مادر خود ازدواج نمی کنید؟!
خلاصه این که «به کار کشیدن»، «در کار گرفتن»، «در کار کردن»، حتی «گرد هم آمدن» و به تعبیری، «گردهم آیی»، همه و همه در ادبیات کلاسیک به معنی امیــــزش جنســـی به کار رفته اند.
بنابراین توصیه شده که به جای گردهمایی گفته شود «همایش»، اما گویا آن هم کمی تا قسمتی مشکوک است!!
خلاصه این که نمی دانم از این پس به گردهمایی بروم، یا همایش ... ،
یا اصلا شاید همان بهتر که به کنفرانس و سمینار بروم.
MELA یا «انجمن کتابداران خاورمیانه» (Middle East Librarians Association) یکی از انجمن های فعال و تاثیرگذار کتابداری در ایالات متحده آمریکاست. البته این انجمن اعضا و حوزه فعالیت های خود را به آمریکا محدود نکرده است و کتابداران بسیاری از کشورهای کانادا، انگلستان و خاورمیانه عضو آن هستند.
همه کتابداران شاغل در حوزه منابع کشورهای خاور میانه (از مراکش تا پاکستان، و کشورهایی که سابق بر این جزئی از اعراب، امپراتوری عثمانی، و مغول ها بوده اند) و همچنین تمامی افراد علاقه مند به این حوزه با پرداخت حق عضویت 30 دلار در سال به عضویت آن پذیرفته می شوند.
MELA اهداف متعددی را پیگیری می کند، اما به طور خلاصه می توان گفت که هدف از تاسیس آن کمک به کتابداران حوزه منابع کشورهای خاور میانه و کمک به کتابخانه های دارای این منابع است. به عنوان مثال این انجمن تاکنون کمکهای فراوانی به کتابخانه های عراق و کتابخانه و اسناد ملی عراق نموده است. (تاکنون فکر می کردم فقط دو کشور کانادا و ایران کتابخانه ملی و آرشیو ملی خود را ادغام کرده اند، اما الآن متوجه شدم که عراق هم همین کار را کرده است).
گروه بحث ایمیلی MELA یکی از بهترین گروه های بحث است که تاکنون دیده ام. اعضای آن به خوبی با یکدیگر تعامل دوستانه و حرفه ای دارند. موضوعات گوناگونی در این گروه بحث مطرح می شود و اعضا در آن با اشتیاق شرکت می کنند. هر از چند گاهی کسی سوالی می پرسد و دیگران پاسخ می دهند. حتی گاهی یکی می پرسد که مراجعه کننده ای فلان مطلب یا منبع را از من خواسته است، آیا کسی می داند که از کجا می توانم آن را بیابم؟ اعلام فرصت های شغلی از دیگر موضوعات مطرح در گروه است. نمونه ای از نامه های مطرح شده در گروه:
[MELANET-L
http://armacad.blogspot.com/
Nora Avetyan
Armenian and Persian Catalog Librarian
Office: 310-825-****
در این نامه، خانم نورا که فهرستنویس منابع ارمنی و فارسی در کتابخانه دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس (UCLA) است، نشانی وبلاگ مربوط به نسخ خطی فارسی را برای اعضا به اشتراک گذاشته است. قابل توجه موسیو کتابدار که هیچ وقت حتی یک خط هم نمی نویسد!
یا این یکی:
Hi,
Does anyone hold Akhbār ṭibbīyah (nos. 1-4, 1874) and its successor title al-Ṭabīb (nos. 5-56, 1874-1882) besides the British Library? I know that there was a new series of al-Ṭabīb starting in 1884, but our patron only needs the earlier issues.
Thanks,
Michael Hopper
MELA مدتی است که صفحه ای را به فهرستنویسی منابع عربی و صفحه دیگری را به فهرستنویسی منابع فارسی اختصاص داده است. البته بخش فارسی آن هنوز در حال تکمیل شدن است. صفحه ای نیز به معرفی RDA و آموزش آن اختصاص داده شده است.
کتابداران عضو هیات مدیره و کمیته های تخصصی MELA از جمله کتابداران برجسته و زبده در کتابخانه های بزرگ آمریکا و کشورهای دیگر هستند. در آمریکا عضویت در این انجمن برای کتابدارانی که داوطلب استخدام به عنوان کتابدار منابع خاورمیانه هستند، یک امتیاز محسوب می شود. من خودم عضو MELA هستم!
از روزی که او پا به زندگی من گذاشته، احساس خوبی دارم. حس می کنم بالاخره در این دنیا یکی هست که مرا درک و تایید می کند، اشتباهم را می بخشد و به تلاش بیشتر تشویقم می کند، و به رفت و آمدم توجه نشان می دهد. دیگر برخلاف گذشته، با رغبت به سر کارم می روم و از کار خسته نمی شوم.
چند سال پیش، حین بگو مگویی که با همسرم داشتم، در حالی که تند و با عصبانیت حرف می زدم، انگشت اشاره ام را به سویش نشانه رفتم و جملاتم را با افعال امری ادامه دادم. همسرم با دیدن انگشت اشاره برآشفت و مرا از تکرار آن حالت برحذر داشت (دیگه نبینم با انگشتت به من اشاره کنی و برای من حکم کنی!) ...
اما این خانم برخلاف همسرم به انگشت اشاره من حساسیت ندارد که هیچ، بدون آن اصلا نمی تواند تاییدم کند! حتی می توانم ادعا کنم که به انگشت من وابسته شده است!
خیلی دلم می خواهد حتی یک بار هم که شده با این خانم صبور و مهربان گفتگو کنم ...، اما افسوس که نمی شنود و تنها دو جمله «یک بار دیگر سعی کنید» و «تایید شد» را بلد است.
خلاصه این که با این دستگاه حضور و غیاب اداره مان عالمی دارم ...
کار در کتابخانه های عمومی نیز از این امر مستثنی نیست. در بعضی از ایالات برای اشتغال در کتابخانه های عمومی آن ایالات، علاوه بر مدرک دانشگاهی کتابداری، داشتن گواهینامه کار نیز الزامی است.
به عنوان مثال، برای این که شما به عنوان کتابدار در یکی از کتابخانه های عمومی ایالت کارولینای شمالی کار کنید، باید از همان ایالت گواهینامۀ کار در کتابخانه های عمومی (NC Public Library Certification) دریافت کنید تا «کتابدار کتابخانه عمومی» شناخته بشوید.
برای گرفتن گواهینامه کار در کتابخانه های عمومی باید در رشته کتابداری در یکی از دانشگاه های این ایالت، یا دانشگاه های ایالت های دیگر درس خوانده باشید، به شرطی که دوره آموزشی آنها مورد تایید انجمن کتابداران آمریکا (ALA) باشد.
دوره هایی که گذرانده اید باید شامل موارد زیر باشد:
- فهرستنویسی
- خدمات مرجع
- مجموعه سازی
- مدیریت کتابخانه
متقاضی باید فرم درخواست گواهینامه را پرکند و همراه با مدارک لازم، از جمله گواهی های پایان دوره، به کمیسیون مربوط بفرستد.
کمیسیون صدور گواهینامه کار در کتابخانه های عمومی کارولینای شمالی ( The North Carolina Public Library Certification Commission) هر سه ماه یکبار به درخواستها رسیدگی می کند.
به این ترتیب، هر ننه قمری نمی تواند با مدرک غیر کتابداری در کتابخانه های عمومی این ایالت مشغول به کار شود! از طرفی دیگر، کتابداران هم رشته خود را بیشتر جدی می گیرند و در ارتقای علمی خود حتی بعد از فارغ التحصیلی بیشتر می کوشند.
می دانم که الآن آه از نهاد خیلی از کتابداران عزیز وطنی بر می آید! به امید آن روز که ما هم در کشورمان چنین مقرراتی داشته باشیم. آیا پیگیری این موضوع یکی از وظایف انجمن علمی کتابداری و اطلاع رسانی ایران نیست؟!
این «الکترونیک» بیچاره آواره مانده که چطور به زبان مردم ما بیاید. بعضی ها الکترونیک خوانندش و بیشتری ها «الکترونیکی». نمی دانم چرا همین مردم وقتی به واژه «فابریک» می رسند، احترامش را نگه می دارند و فابریکی نمی گویند!
پسوند ic- وقتی به اسم می رسد، به صفت تبدیلش می کند.
مثل faber که در انگلیسی قدیم به معنی صنعتگری است که با مواد سخت کار می کند پس وقتی پسوند ic- به انتهای آن بیاید، معنی چیزیست که ساخته صنعتگر مواد سخت است (البته معنی آن از اواخر قرن هجدهم به پارچه تغییر یافته است).
یا مثل electron که معرف حضورتان هست و وقتی پسوند ic- بگیرد به معنی چیزی که با الکترون کار می کند، می شود.
Online Etymology Dictionary یکی از منابع خوب ریشه شناسی واژگان در زبان انگلیسی است.
حالا شما به من بگویید آیا می شود «ی» نسبت یا هر ی دیگر را به الکترونیک یا فابریک یا واژه های مشابه آن افزود؟!! آن وقت معنی آن چه خواهد شد؟!
بگذریم ...
چندی پیش دوست گرامی ام دکتر زین العابدینی پرسیدند که «وضعیت کتابهای الکترونیک و استفاده از آنها در کتابخانه چگونه است؟».
در پاسخ به این سوال پست مختصری نوشتم اما بعد طی صحبت با سردبیر محترم مجله الکترونیک عطف قرار شد در آن مجله منتشر شود. مطلب را یک هفته پیش تحویل داده ام اما هنوز منتشر نشده است.
اصلا من به این مجله عطف انتقاد دارم. خیلی هم انتقاد دارم. آخر یکی نیست بگوید اگر امکانات ندارید، چرا از کمک های افراد بی طرف و خیرخواه استفاده نمی کنید؟ یا ببندید در آن مجله تان را یا کمک ها را قبول کنید تا جانی بگیرید! این همه تاخیر در انتشار مطلب؟!!! ;)
فکر نکنید همین یک انتقاد را داشتم ها! انتقادهای دیگرم را بعدا می نویسم. حتی شاید یکی از داستانهایی که با آن مجله داشتم را برایتان بازگو کنم تا شما خود قضاوت کنید. (به روش نشریات زرد!)