و ما همچنان اندر خم حلقه پيازيم!

 اوايل امرداد ماه 1386 بود. من، عمرا كتابدار و موسيو كتابدار در اتاق فكر* جلسه مهمي داشتيم. نتيجه آن جلسه فوق سري همين وبلاگ بود كه روز هشتم امرداد 1386 پا به عرصه وجود نهاد.

 طي يك سال گذشته چندان فعال نبوديم.

موسيو حتي يك خط هم ننوشت، شايد فكر مي كرد او هم اگر خط ننويسد مي شود نگار من!!

عمراً خوب بود، اما اين اواخر مشغله اش زياد شد و پر كشيد و رفت و به نظر مي رسد كه ديگر كمتر بر اين بام بنشيند (اگر این طور نیست، خودش تکذیب کند).

 اما به طور كلي راضي هستم. اين وبلاگ توانست خوانندگاني پيدا كند و محلي براي گفتن حرفهايي شود كه تقريبا در جاهاي ديگر نمي توان زد. حتي حرفهايي عليه من. البته گاهي هم از طرف دوستان به من پيشنهاد مي شد كه در اين وبلاگ را تخته كنم، ولي قبول نكردم.

همچنان خواهم نوشت.

-------------------------------------------------------------------------------------

* فکر بد نکنید، آن اتاق فکری که شما احتمالا در مخیله تان دارید، یک نفره است، اما منظور من از اتاق فکر، همون سالن غذاخوری کتابخانه ملی است!