امروز حسب عادت سری به مجله الکترونیک عطف زدم و با کمال ناباوری دیدم در سوگ درگذشت دکتر حری سیاهپوش شده است.

دلم گرفت. یاد اوقات خوشی افتادم که در کلاس های ایشان داشتم. یاد دو سه باری که به خاطر پایان نامه ام نزد ایشان رفتم. او استاد مشاورم بود. 

در دوره کارشناسی ارشد کتابداری دانشگاه تهران، در اغلب کلاس ها سر درد می گرفتم، چون یا از آن درس خوشم نمی آمد، یا استادش در حد و اندازه ای نبود که من دانشجو را راضی کند. فقط دو استاد بودند که با اشتیاق به کلاسشان می رفتم و درسشان هم برایم جالب و غیرتکراری بود: یکی دکتر حری و دیگری مهندس نقشینه.

دکتر حری همیشه درس را با نکته ها و امثال و حکم شیرین می کرد. مثل هایی که به کار می برد ناب بود و جایی نشنیده بودم. یکی این بود که هرگاه یکی از دانشجویان از سخت بودن موضوعی یا درسی یا طولانی بودن تحقیقی گلایه می کرد، دکتر لبخندی می زد و می گفت: 

- بله، هزار آداب دارد خر چرانی، هواپیما نیه ترتر برانی!


روحش شاد و قرین رحمت باد!