نيم ساعت پيش جوانكي نزد من به دفتر كارم آمد، درست نيم ساعت وقتم را گرفت و وقيحانه سؤال پيچم كرد تا شايد بتواند از لابه لاي صحبتم راهي براي تقلب در نوشتن كتابي بيابد. رك و راست مي خواست كتابي را از انگليسي ترجمه و اندكي انگولك كرده و نام خود را به جاي مؤلف آن بياورد!

یادش به خیر، دوستی با اصرار از من خواست داستان کوتاهی از چخوف ترجمه کنم و بدهم به او تا در مجله وزینی چاپش کند. دستش درد نکند یک سال دیگر چاپ شد، اما با اندکی تغییر و با نام خودش!

نتیجه اخلاقی، بهداشتی، خانوادگی، ... : هنوز هم بعضي ها فكر مي كنند «دزدي» يعني از ديوار مردم بالا رفتن و مال دزديدن!

حالا پیدا کنید پیاز فروش را!!