این هم شد رشته؟!
بارها از زبان دانشجویان مقطع لیسانس شنیده ام که «ای بابا، اینا هم شدن درس؟ این هم شد رشته؟! تمام این درسا رو می شه یه ماهه یاد گرفت و رفت سر کار، مگه غیرکتابدارهایی که میان توی این حرفه این کارو نمی کنن؟ ...»
نظر شما رو نمی دونم، ولی من خودم همچین نظری ندارم.
دوستان، زیاد ناراحت و نگران نباشید. وضع رشته های دیگر حوزه علوم انسانی هم بهتر از کتابداری نیست. مثالی می آورم: من خودم لیسانس زبان روسی دارم. هنوز یادم هست که رئیس وقت گروه زبان روسی دانشگاه تهران می گفت به نظر او این رشته تا مقطع کاردانی کافی است و پس از آن دانشجو خودش باید برود در بازار کار تجربه بیاموزد.
به نظر من هم بسیاری از رشته ها را می توان به صورت نیمه حضوری و با خواندن چند کتاب یاد گرفت. اما به هر حال باید توجه داشت که تجربه یک چیز است و درس آکادمیک چیز دیگر، تلفیق این دو ثمر خوبی به دنبال دارد.
عدم استفاده از دروس یاد گرفته شده، حتی بهترین و پرکاربردترین درسها، نتیجه ای جز یاس و نا امیدی و احساس پوچی و بیهوده گی نخواهد داشت.
مخلص کلام: هی ننشینید و از بیهوده بودن درسهایتان شکوه کنید، به جای آن بکوشید آنها را به کار اندازید و در عمل از آنها بهره بگیرید، آنگاه خواهید فهمید که آنچه خوانده اید بیهوده نبوده است.
البته نظر من راجع به دروس فعلی مقطع فوق لیسانس تاحدودی متفاوت است. وقتی در این مقطع استاد بسیار محترم نقشه جهان را به دانشجو نشان می دهد و با قیافه پروفسور مآبانه می گوید: «این قسمتهای آبی رنگ دریاها و اقیانوسها هستند، قسمتهای پررنگ عمقشان بیشتر است ...» انگار دانشجوی فلکزده آماج بدترین لیچارهای عالم گشته است...